این "جان "که میگویی

جانم را میگیرد

نزن این حرف ها را

دل من جنبه ندارد

موقعی که نیستی...

دمار از روزگارم در می آورد!!!

غلط کردم گفتم مواظبش باش

تو برش  گردون

خودم مثل چشام مواظبشم..

قبل از این که بگی چقدر احمق بود

زیر لب به خودت بگو ...

چقدر من آشغاااالم!

نه آن کسی که دل داده است

دلم را پس بده

از این همه بازنده بودن

خسته شده ام....

دور که میشوم صدای باران

بگو تکلیفم با چشمهایم چیست؟

لنگر بیندازمو عاشقی کنم یا چتر بردارمو دلیری کنم؟؟

که

حواست را جمع کن

ومن میمانم

که چگونه جمعش کنم

وقتی تمامش پیش توست؟!!

تا شاید مرا صدا بزنی.....

تویی که دوستت دارم

مثل هیچکس دیگری مثل بی مانندی خودت

من منتظریک پگاه ناگاه هستم

مثل آسمان در آرزوی دو بال

و مثل پرنده در امید آفتاب

خدایا

مرا به آسمان ببر

خیلی وقت است دلم زمینگیر شده است

بی دلیل ازقفس کهنه ی شب میترسم

بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب

وچراغی که تو رااز شب متروک دلم دور کند..

میترسم

آینده که حالی برای رسیدنش ندارم!

و حال هم حالم را بهم می زند!

چه زندگی شیرینی دارم من!!!

پاییز را دوست دارم چون معافم میکند

از پنهان کردن دردی که در صدایم می پیچد

اشکی که در نگاهم می چرخد..

آخه همه خیال میکنن که سرما خورده ام

با نوری ضعیف

لرزشی  روی میز کنار تختم  میفتد

از این صدا متنفر بودم اما...

چشمهایم را میمالم

new message

تا لود شودآرزو میکنم

کاش تو باشی...

سکوت میکنم

آرزوی بی جایی بود

چتر منطق را برسر گرفته ام!

تا باران عشق را تجربه نکنم!

دیگر توان مقابله با...

تب لرزرا ندارم!!

می نویسم...

نه عاشقم

نه شکست خورده ام

فقط مینویسم 

عشق

یاد قلبم بماند

فقط سوختنی نیست

خوردنی هم هست

من یک جنگل چوب

سادگیم را خوردم

به حساب ضعف وبی کسی ام نگذار

دلم به چیزهایی پایبنداست

که تو یادت نمی آید

خدایا....

به حد کافی خیال بافته ام........

وتنم کرده ام.....

یه کم واقعیت شیرین.....

لطفا!!!!!!!

یک روز

من سکوت خواهم کرد

وتوآن روز

برای اولین بار مفهوم

"دیر شدن"

را خواهی فهمید

وبه نبودن ها زود....

آدم ها نبودن را

بهتر بلدند

آدم ها یکهو...

میزنن روی ترمز

اون وقت شما مقصری

اگه عاشقت باشه تو دوستش داشته باش

اگه دوستت داشته باشه بهش علاقه نشون بده

اگه علاقه بهت نشون داد فقط لبخند بزن

اینطور وقتی همیشه یه پله ازش عقب باشی

اگه یه وقت خسته شد ویه پله جاموند

تازه میشیم مثل هم

    بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی...

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی

شاکی بشی ولی شکایت نکنی

گریه کنی ولی نزاری اشکات پیدا شن

خیلی چیزارو ببینی ندیدش بگیری

خیلیا دلتو بشکنن وتوفقط سکوت کنی

چه تفاوتی دارد

که حرف دلم را بنویسم 

یا از بغل دستیم کپی کنم؟؟؟؟

همیشه مهم تو بودی

اگه غروری بود برای تو بود...

اگه احساسی بود

بازم 

برای تو بود...

ومن قانع به یه نگاهت بودم

نگاهی که همیشه

یه چیزی شبیه غم غریب

یاغروب پاییزی توش بود

یه حسی بهم میگفت

باهات نمی مونه

دل به کلمات عاشقانت بسپارم

یااز کارای نامهربونت دلگیربشم

میبینی

هنوز برنده این بازی تویی

وهنوز دل من نمیخواد

مرگ عاطفه ها رو باور کنه

اشک است وبس

مرهم زخم دل تنهای من

اشک است وبس

نمیبینی غمی اندر نگاه خسته ام

آنچه میشوید غم از چشمان من

اشک است وبس